شهيد مجيد پير باوفا

http://s1.picofile.com/file/8262206126/majid_pir_bavafa.jpg


سرباز وظيفه‌ شهيد مجيد پير باوفا فرزند بابا به‌ سال‌ 1345 در روستاي‌ حسين‌ كوه‌ شهرستان فومن تولد يافت‌. پس‌ ازرسيدن‌ به‌ سن‌ رشد و گذراندن‌ دوران‌ كودكي‌، وارد مدرسه‌ شد و پس‌ از پشت‌ سرگذاشتن‌ دوره‌ابتدايي‌ و راهنمايي‌، وارد دوره‌ متوسطه‌ گرديد و تا قبولي‌ سال‌ سوم‌ در رشته‌ي‌ اقتصاد به‌ ادامه‌تحصيل‌ پرداخت‌.
پس‌ از اين‌ به‌ خدمت‌ رفت‌ و بعد از گذراندن‌ دوره‌ آموزشي‌، از لشكر 21 حمزه‌ (سي) تهران‌ به‌ جبهه‌ اعزام‌گرديد و در جبهه‌، بعنوان‌ سرباز دسته‌ توپخانه‌ به‌ جنگ‌ با متجاوزين‌ مي‌پرداخت‌. در جبهه‌، آگاهانه‌ و باتوجه‌ به‌ خطرات‌ احتمالي‌ از سوي‌ دشمن‌، تا پاي‌ جان‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌، تا اينكه‌ در بيست‌ و يكم‌ تير 1367 به‌ هنگام‌ تك‌ دشمن‌، در منطقه‌ عملياتي‌ نهرعنبر براثر اصابت‌ تركش‌ خمپاره‌،   به‌ شهادت‌ رسيد.

به عبارت دیگر

شهيد مجيد پير وفا در خانواده اي مذهبي تابع شهرستان فومن از روستاي كلرم پرورش يافت كه از نظر بضاعت پايين تر از حد متوسط مالي داشته او حاصل پدر پيري است كه روزهاي سخت زندگي و تلاش جان فرسا از چين جبينش پيداست . شهيدمان خانواده خود را خوب درك مي كرد و هرگز توقع بي جا نداشت با جيره نقدي روزانه خود انفاق را فراموش نمي كرد مدام افراد مستحق را شناسايي مي كرد و تا حد توان خود از آنان دلجويي مي كرد و كمك مي نمود خود را كمتر از ديگران جلوه مي داد هميشه ابتدا سلام مي نمود عشق به تحصيل معرفت و علم در او به حدي بود كه عليرغم مشكلات مالي و بعد مسافت خانه تا مدرسه به هيچ وجه دلسردي را ملاقات نمي كرد و با كمترين امكانات اوليه تا درجه ديپلم به تحصيلات خود ادامه داد شاهد معاي ما توصيه اي است كه وي در بخشي از مراسله مورخه 66/4/12 خود ،خطاب به خانواده اش مي نويسد از نتيجه امتحانات بچه ها و طاهره براي من بنويسيد . موفق باشيد خداوند يارو نگهدارتان باد دهلران ص پ 2000 كدپستي 69813 فرعي 25- اركان مخابرات ،مجيد پيرو فا جالب اينجاست كه نقل اين توصيه با تاريخ شهادت عزيزمان بيش از 10 روز فاصله ندارد او با عرفان و معرفت راه را تشخيص داد و به وصال معشوق دست يافت و آخرين كلام مجيد نيز پيامي است كه خود آنرا تجربه كرده است گرچه او را پير باوفا مي گفتند ولي در عنفوان جواني بود و در وفاپير بوده ثابت نمود كه نغمه قالوابلي امتحان دارد و شرط قبولي آن توفيق در امتحان عملي است نه كتبي و نه شفاهي . مجيد عزيز خوب فهميده بود كه بايد فرزند رمضان بود تا رمضان را تجربه نكنيم . عاشورايي نخواهيم شد اگر در كربلاي ايران اسلامي حماسه مي آفرينيم مديون مبارزه   جانانه اي است كه در رمضان با هر خواهش نفساني كرده ايم در اين راستا مناجاتي را مي آوريم كه شهيد در لابه لاي يادداشتهاي خود آوردن و زمزمه اي كرده است.

اين دهان بستني دهاني باز شد     تا خورنده لقمه هاي راز شد       لب فرو بند از طعام و از شراب     سوي خوان آسماني كن شتاب       گر تو اين انبان زنان خالي كني     پرز كوهر هاي اجلالي كني      طفل جان از شير شيطان باز كن     بعد از آتش با ملك دمساز كن     چند خوردي چرب و شيرين از طعام     امتحان كن چند روزي در صيام       چند شبها خواب را گشتي اسير     يك شبي بيدار شو دولت بگير. شهيد باوفا در همان دوران نوجواني عاشق خاندان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) بود و اين عشق به ولايت در مداحي ها و مراثي هاي وي در ايام محرم به وضوح پيداست .و در همين رابطه نوارهايي از ايشان به جا مانده است يكي ديگر از ويژگي هاي برجسته اخلاقي ايشان احترام به پدر و مادر بوده بهتر است بعد از نقل شعري از مادر كه در آثار مكتوب او پيدا شده است از نظرات پدر و مادر شهيد با خبر مي شويم .مادر سلام اي مادر تنهاي تنها     سلام اي آيت بي مثل و همتا   سلام اي مادر چشم انتظارم     فروزان اختر شبهاي تارم     سلام اي مادر نيكو سرشتم     به دست اين نامه را با خون نوشتم   نما اي مادر خوبم حلالم     نچيده غنچه اي گو از مثالم ـ و باز     اي مادر فرخنده نداري خبر از من     از گردش ايام چه آمد بر سر من       من تازه جوان بودم اندر چمن تو     نشكفته فرو ريخت همه بال و پر من     سلامت مي كنم از دور و از دور     سلامتي مي كنم با چشم پر نور     سلامت میكنم باشي سلامت     سلام من فداي هر كلامت. پدر بزرگوار شهيد: مادر مهربان شهيد مي فرمايد من نگران و ناراحت از اين نيستم كه پسرم شهيد شد من او را فداي سربريده امام حسين (ع) داده ام فقط ناراحتي كه دارم اين است كه نتوانستم در اين چند سال عمر كوتاهي كه داشتند بهتر و راحت تر از او پذيرايي كنم از دوران بچه گي تا سن نوجواني كه رسيدند ما وضع مالي خوبي نداشتم و او با مشقت بسيار مشكل تا به آن سن رسيده بود و اين آرزو بدلم براي هميشه مانده است و باز شهيد عزيزمان در لابه لاي دفترچه خاطراتش اين شعر را نوشته بودند . مادر شهيد. جان من ايمان تاج سر من     دين من آيين من اي مادر من     عمر من اميد من بال و پر من   ماه من خورشيد من اي اختر من       اي يگانه گوهر مادر من مادر من     بي وجودت زندگانيم نمي دارد صفايي     مايه عمر تويي تو بستان جان فضايي     تو گلي تو بلبلي تو باغبان با وفايي       من تو را چون جان پرستم چون كه تو بعد از خدايي       از همه بالاتر من مادر نيك اختر من         زحمتها آخر كشيدي نوزده سالم نمودي     خون دلها خورده اي رنج و بلا بر خود فزودي بسر گهواره مناي بسا شبها غنودي گاه گاهي بر زبانم لايي لايي هم سرودي     رنجهاي بيكرانت مادر بر ياد دارم       من به جاي خدمت تو مادر را بيداد كردم       0خونها بست بر دل من ما را ناشاد كردم     رنجه كردم مادر من خاك عالم بر سر من واي من واي بر من. مجيد عزيز شاگرد دل باز مدرسه ولايت درس عقيده را جز لاينفك زندگي خود مي دانست شاهد صدق ما مطالب بعدي است كه تحت عناوين جهنم و بهشت و عاقبت امور انسانها شهيدمان را قم سطور آن هستند در مورد جهنم وقتي جهنمي ها اين زقوم را مي خورند تشنگي براآها غلبه مي كند و خيلي عجيب تشنه مي شوند و بعد رو به سوي ح؟؟م مي آورند كه آبي است بسيار بسيار سوزان و آلان رامي خورند و بعد آبي است كه از مدفوع بوجود مي آيد آن را مي خورند و به نام غسلين مي خورند و بعد آبي است به نام ضريع كه مي گويند به شكل خار كه منزل تلخ تر و زا آتش سوزان تر است و آبي است به نام صديد كه عورت و بول و مدفوع زناكاران بوجود مي آورند كه غذاي جهنمي هاست و يك نوع آبي است به نام چشمه ؟؟سان كه آن را مي خورند و لباس آنها گداخته هاي آهن است و هميشه در گودالهاي جهنم بسر مي برند مهمترين چشمه بهشت چشمه كوثر است و سقاي آن اميرالمومنين (ع) و پيامبر (ص) هستند و به صورت ستارگان اسمان جام بسيار زيبا كه حوريان و فرشتگان به انسان ها مي دهند و خود چشمه به صورت عسل و به نرمي كره و…يك عده در آخرت به صورت ميمون در مي آيند مي گويند اينها در آن دنيا سخن چيني كرده اند و ميان دو دست دعوا به پا كرده اند يك عده در قيامت به مرض جزام مبتلا هستند سئوال مي كنند چرا اينها به اين بيماري مبتلا هستند جواب مي شنوند كه آيات قرآن را براي غير خدا تلاوت كرده اند و براي كسب ؟؟ب مي خواندند يك عده به شكل سگ مي شوند و سئوال و اعتراض مي كنند و جواب مي شنوند كه اينها فقط يك عده به شكل انسان و اندام انسان در روز قيامت در مي آيند كه آنها مومنين هستند در روز قيامت وقتي كه به اعمال انسان رسيدگي كردند يك عده اي روانه بهشت و خوشحال و سر مست مي شنوند و يك عده روانه جهنم خجالت و سرافكنده هستند در عالم دنيا انسان مي تواند تغير سرنوشت دهد ولي در عالم قيامت ديگر تغيير سرنوشت نمي توان داد و. برگشتي ميسر نيست و غير ممكن است در عالم بهشت وقتي انسان بهشتي شد انسان شامل يك علم خواهد شد و هر چقدر انسان طلب گوشت و منع كند بسيار فراوان و تمام ميوه جات و هر نوع غذا نامحدود است انار ،درخت خرما،و ميوه ها…بعد از عالم برزخ ما وارد عالم كبري خواهيم شد و رسيدگي در عالم برزخ مربوط به همه عالم روي زمين . قيامت يعني نابودي جهان عالم و برپايي و جايگزيني يك عالم ديگر در آن روز (قيامت) همه چيزها از صحنه آشكار مي شوند و پرده بر روي انسان باز مي شود و تمام عمل هاي انسان هم خوب و بد آنها در پيش چشم مردم آشكار و به صورت فيلم در مي آيد يك عده به صورت خوك محشور كمي شوند سئوال مي كنند كه اينها چرا به شكل خوك هستند مي گويند اينها نزول خورده اند يك عده در روز قيامت به شكل كور محشور مي شوند اعتراض مي كنند ولي جوابي مي شنوند كه خداي فرموده شما بينا بوديد ليكن در باطن كور بوديد به قرآن و كتابهاي زمانيكه انبيا آمده بودند شما دستور آنها را عمل نمي كرديد و بر شهيد عزيزمان در ماهيت مرگ نوشته داشتند كه چنين آغاز كرده بود. مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك     چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم . ما معتقديم كه انسان سه عالم دارد. دنيا عالم صغري،برزخ فاصله بين عالم صغري و عالم كبري، قيامت عالم كبري. ما مرگ را كمال مي دانيم و مرگ وسيله اي است براي رسيدن به ذات حق و مرگ وسيله اي است براي رسيدن انسان به بهشت مرگ در حقيقت يعني بريده شدن روح انسان و اما چه كساني روح انسان را مي برند يا انسان را قبض روح مي كنند. خداوند سوره زمر 42.ملك الموت ازرائيل سوره سجده 110. ملائكه سوره نسا 97 وعزرائيل چگونه به تنهايي روح اين همه نخ را قبض مي كند ازرائيل مي گويد كه مرگ مانند سكه اي است كه به دست شماست و همانطور به او جز مي رسد كه چه كسي را قبض روح مي كند. لاجرم شهيد عزيزمان در عمليات مرصاد سال 67در خاك داغ و سوزان جنوب جبهه دهلران در خاك و خون غلتيد كوته نظرات و بداند ايشان براي اينكه قامت رساي مجيد را كوتاه جلوه دهند هم سر و هم پاي او را بريدند بي خبر از آنكه آراستن سر و به پيراستن است و با سرودي در صفحه 5 نوشته بود كه تقديم مي كنم. اين شعر را در لابلاي دفتر خاطراتش پيدا شده كه هم دست خط شهيد را تقديم و هم شعرش را در اينجا مي دهيم. هر دم حياتي از لب جانان گرفته ايم      قربان شديم آب مناي حريم ازل     سر به خط رضا چو نهاديم پيش دوست     پروانه وار در عرصه دوران گرفته ايم                                                 تا طي كنيم وادي عشق را به شوق     زاد سفر ز همت مردان گرفته ايم   روشن دلي و سوزوگداز و ثبات را     در عاشقي ز شمع فروزان گرفته ايم       موريم ليك از مرد عشق پارسا   بنگر كنون چو كوه سليمان گرفته ايم     زين قصه هفت گنبد افلاك پر صدا     اما رزم عرصه ميدان گرفته ايم     شد قلب ما اگر چو زناب پر عيار     اين كم؟؟از پير جماران گرفته ايم . پيوسته روحش شاد و راهش پر رهرو باد. و در پايان شعري كه مادر شهيد سروده است. هواي جبهه داري واي بر من     غم دل سوخته داري واي برمن     كه عشقت بود مداح حسيني     دانشگاه نيمه داري واي بر من     بسيار زحمت كشيدم من       غم دنيا چشيدم من         به ذلت پروريدم من     به تو خيري نديدم من     مجيدم جبهه رفت ديگر نيامد     ديدار ما بماند تا قيامت     برو پسرم خدانگهدار .

روحش شاد …

http://up.sabahat.ir/view/1504265/home.png منبع :405 شهید شهرستان فومن 8000 قهرمان گیلان

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه