شهید گدا علی خوش روش

https://s16.picofile.com/file/8422320618/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%DA%AF%D8%AF%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%B4_%D8%B1%D9%88%D8%B4.jpg


سردار رشيد اسلام‌ گداعلي‌ خوش‌ روش‌ ماسوله‌ فرزند شادروان‌ قربانعلي‌ و خيره‌ نعمتي‌ ماسوله‌ به‌سال‌ 1341 در شهر فومن‌ زميني‌ شد.‌ با پشت‌ سرگذاشتن‌ دوران‌ خردسالي‌، دوران‌ تحصيلش‌ فرارسيد و وارد مدرسه‌ شد.
دوره‌ ابتدايي‌ را در دبستان‌ 28 مرداد سابق‌ (امام‌ جعفر صادق‌ (ع‌) كنوني‌) آغاز نمود. از همان‌ زمان‌پس‌ از انجام‌ تكاليف‌ مدرسه‌، به‌ پدرش‌ در شغل‌ چلنگري‌ (آهنگري‌) كمك‌ مي‌كرد. پس‌ از اتمام‌ اين‌دوره‌، دوره‌ راهنمايي‌ را پشت‌ سر گذاشت‌ و سپس‌ تحصيلات‌ متوسطه‌ خود را در هنرستان‌ شهيد باهنردررشته‌ي‌ اقتصاد اجتماعي‌، تا قبولي‌ سال‌ سوم‌ به‌ پيش‌ برد.
از سال‌ 1356 با مبارزات‌ مردم‌ عليه‌ رژيم‌ پهلوي‌ آشنا شد و با اوج‌گيري‌ اين‌ مبارزات‌ در پس‌ ازشهريور ماه‌ 56، همگام‌ با اهالي‌ فومن‌ در تظاهرات‌ خياباني‌ شركت‌ مي‌جست‌. فعاليت‌هاي‌ او درصحنه‌هاي‌ مختلف‌ انقلاب‌، سبب‌ شد تا در سال‌ 57، يعني پس‌ از اتمام‌ سال‌ سوم‌، از ادامه‌ي‌ تحصيل‌بازماند.
او فعاليت‌ خود را در مسجد بالا محله‌ و بسيج‌ اين‌ شهر متمركز كرده‌ بود و در تاسيس‌ كتابخانه‌ آن ‌مسجد، تلاش‌ بسيار داشت‌. با مطالعه‌ي‌ قرآن‌ كريم‌ و كتب‌ مذهبي‌، آشنايي‌ زيادي‌ با موضوعات‌ ديني‌ يافت‌ و در بين‌ جوانان‌ شهر، وزنه‌ي‌ فرهنگي‌ ـ مذهبي‌ به‌ حساب‌ مي‌آمد. به‌ همين‌ لحاظ‌ درجذب‌ جوانان‌ و جلوگيري‌ از فعاليت‌ گروهك‌هاي‌ ضد انقلاب‌ در سالهاي‌ اوليه‌ بعد از انقلاب‌ نقش‌بسزايي‌ داشت‌.
شهيد خوش‌ روش‌ از دوران‌ نوجواني‌، علاقه‌ زيادي‌ به‌ اقامه‌ نماز و قرائت‌ قرآن‌ داشت‌. جوانان‌ به‌شدت‌ مجذوب‌ و علاقه‌مند به‌ او بودند و حتي‌ در مسجد محل‌، پشت‌سراو نماز مي‌گزاردند. بسياررك‌ و صريح‌ بود و اگر خطايي‌ از كسي‌ سر مي‌زد، به‌ گونه‌اي‌ با رفتار غيرشرعي‌ و غيراسلامي‌ برخورد مي‌كرد. رفتار توام‌ با تواضع‌ و محترمانه‌ او با مردم‌، به‌ خصوص‌ جوانان‌ شهر، زبانزد همگان‌ بود.
در سالهاي‌ 60 ـ 59 كه‌ فعاليت‌ گروهك‌هاي‌ ضد انقلاب‌، به‌ ويژه‌ منافقين‌ افزايش‌ يافت‌، در شهرفومن‌ گروهي‌ از جوانان‌ حزب‌ الله‌ به‌ سرپرستي‌ حجت‌ الاسلام‌ مصطفي‌ حائري‌ فومني‌، براي‌ مقابله‌ بافعاليت‌هاي‌ آنان‌ تشكيل‌ شد كه‌ شهيد خوش‌ روش‌ نيز يكي‌ از اعضاي‌ فعال‌ اين‌ گروه‌ بود. او به‌ همراه ‌جوانان‌ حزب‌الله‌ اين‌ شهر، شب‌ها تا صبح‌ در خيابان‌ و معابر عمومي‌ به‌ گشت‌زني‌ مي‌پرداختند، تاهر گونه‌ فعاليت‌ شبانه‌ ضدانقلابي‌ را خنثي‌ نمايند. اين‌ امر سبب‌ گرديد تا منافقين‌ نتوانند در شهرپايگاهي‌ بيابند، به‌ ناچار به‌ روستاها مي‌رفتند و خوش‌روش‌ با دوستان‌ خود به‌ روستاها نيز مي‌رفتند و در آنجا هم‌ مانع‌ فعاليت‌ آنها مي‌شدند. با شروع‌ جنگ‌ تحميلي‌، شهيد خوش‌روش‌ براي‌ اولين‌ باراز نهاد بسيج‌ عازم‌ مناطق‌ جنگي‌ شد. پس‌ از اين‌ در چهاردهم‌ تير 1360 بود كه‌ به‌ عضويت‌ رسمي‌سپاه‌ پاسداران‌ فومن‌ درآمد. يك‌ دوره‌ آموزش‌ تاكتيك‌، اسلحه‌شناسي‌ و تخريب‌ را در هيجدهم‌مرداد ماه‌ همان‌ سال‌، در سپاه‌ فومن‌ پشت‌ سر گذاشت‌ و در بيستم‌ آبان‌ اين‌ سال‌ نيز يك‌ دوره‌ آموزش‌عمومي‌ را در پادگان‌ آموزشي‌ المهدي‌ (عج‌) چالوس‌ طي‌ نمود.
در مهرماه‌ 1361 بعنوان‌ مربي‌ آموزشهاي‌ نظامي‌ در سپاه‌ فومن‌، آغاز به‌ كار كرد و پس‌ از آن‌ بود كه‌عازم‌ جبهه‌ گرديد و در لشكر 25 كربلا حضور يافت‌. پس‌ از مدتي‌ در عمليات‌ محرم‌ شركت‌ نمود و مسئوليت‌هايي‌ در حد فرماندهي‌گروهان‌ را برعهده‌ داشت‌. بعد از عمليات‌ محرم‌، در پي‌ آماده‌ سازي‌ نيرو براي‌ عمليات‌ والفجرمقدماتي‌ در منطقه‌ي‌ فكه‌، گردان‌ ويژه‌اي‌ كه‌ عمده‌ نيروهاي‌ آن‌، آر پي‌ چي‌ زن‌ و ضد زره‌ بودند را تشكيل‌ داد.پس‌ از مدتي‌، نام‌ اين‌ گردان‌ از «منتقم‌» به‌ «امام‌ حسين‌ (ع‌)» تغيير نمود و به‌ دنبال‌ زخمي‌ شدن‌فرمانده‌ وقت‌ اين‌ گردان‌ (رضي‌پور)، شهيد خوش‌ روش‌، فرماندهي‌ گردان‌ مزبور را برعهده‌ گرفت‌.شهيد خوش‌ روش‌ در اواخر پاييز سال‌ 1362 به‌ مرخصي‌ رفت‌ و به‌ دنبال‌ مقدماتي‌ كه‌ از پيش، پدر ومادرش‌ فراهم‌ كرده‌ بودند، با خانم‌ سيده‌ رقيه‌ بقايي‌نژاد فومني‌ ازدواج‌ كرد. صبح‌ روز عروسي‌، عمليات‌ والفجر 4 شروع‌ شد. دوستان‌ همرزم‌ او كه‌ به‌ اتفاق‌ هم‌ در مرخصي‌ بسر مي‌بردند، موضوع‌ عمليات‌ را از او پنهان‌ كردند، اما او باخبر شد و در شب‌ دوم‌ ازدواجش‌، در عمليات‌ حضور يافت‌.
از حضور درجبهه‌ احساس‌ خستگي‌ نمي‌كرد. در عمليات‌ والفجر 6 بر اثر انفجار خمپاره‌، از ناحيه‌ي‌دست‌ مجروح‌ و بر اثر موج‌ انفجار، دچار اختلال‌ شنوايي‌ گرديد و به‌ همين‌ علت مدتي‌ را دربيمارستان‌ تهران‌ بسر برد. با وجود جراحت‌ و درد، با اصرار زياد عازم‌ جبهه‌ گرديد و براي‌ اينكه‌همواره‌ در جبهه‌ حضور داشته‌ باشد، با خانواده‌ خود در اهواز ساكن‌ شد.
اين‌ شهيد والامقام‌ و سرافراز ميهن‌، پس‌ از 38 ماه‌ و 27 روز حضور مستمر در جبهه‌ و چندين‌ مرتبه‌جراحت‌ در عمليات‌هاي‌ مختلف‌، سرانجام‌ در بيست‌ وچهارم‌ اسفند 1363 در شرق‌ دجله‌ جزيره‌ ترابه‌ بر اثر اصابت‌ تركش‌ خمپاره‌ از ناحيه‌ شكم‌ به‌ شهادت‌ رسيد و در زمره‌ اميران‌ دلها قرار گرفت‌.پس‌ از شهادتش‌، تنها فرزند او كه‌ دختر بود، در تاريخ‌ پانزدهم‌ خرداد 1364 چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.
منبع از سايت ستارگان
...اگر انساني در راه مجاهده راه خدا برآيد، بايد علاقه‌هاي مادي را که مهمترين مانع از جهاد است مبدل به علاقه خدا که مهمترين محرک است نمايد و خود را از آلودگي‌هاي اخلاقي پاک ساخته و عشق و شوق خدا در فکر و روانش شعله‌ور گردد، تا آماده جانبازي و فداکاري و مجاهدت در راه معشوق گردد. من گام نهادن در اين مسير خدايي را که جهاد در راهش مي‌باشد يک فريضه مي‌دانم و به جايي مي‌روم که ملکوتش مي‌نامند و اينجا جايي است که من مدتها آرزوي آن را در دل مي‌پروراندم.... همسر عزيزم که مهر و محبتت در قلب من جاي دارد سعي کن در تمام لحظات زندگي ياد خدا باشي ذکر خدا بر لبانت جاري باشد، محبت خدا در قلبت جايگزين تمام محبت‌ها باشد لطف خدا و مرحمت خدا را در نظر داشته باش، و اين را بدان که وعده‌هاي خدا حق است،‌ و خداوند هيچ‌وقت خلف وعده نمي‌کند.... وقتي مي‌فرمايد قيامت هست و حساب است به خودش قسم همه اينها حق است اين ما هستيم که بايد از شک و ريب به عوالم غيب دربيابيم....حيات دنيا فاني شدني است و بايد که عروج نمائيم به دنيايي ديگر که در انتظار ماست، پس چه توشه‌اي جمع کرديم براي سعادت ما در آخرت، آيا در مقابل سختي‌ها و ناملايمات صبر پيشه کرده ايم، آيا هيچ عمل صالحه‌اي انجام داده‌ايم، آري گفته‌ها زياد است اما عمل کم است، که انشا‌الله اگر خداوند توفيق علم و عمل به ما عنايت فرمايد انشاالله از لبيک‌گويان «يا ايها‌الذين‌آمنوا» او باشيم. 22/4/1363
علي خوش‌روش
علي در عمليات والفجر6 مجروح شده بود، وقتي به فومن آمد خانواده خوش‌روش براي خواستگاري به منزل ما آمدند، من از طريق برادرانم با اخلاق ايشان آشنايي داشتم به همين علت پيشنهاد آنان را پذيرفتم روز عروسي علي همراه دوستان خود نماز ظهر و عصر را در مسجد محل اقامه نمود، سپس به منزل ما آمد، آن روز براي شکر خدا روزه گرفته بود، قرآن را باز کرد و با صوت زيبائي که داشت آن را قرائت نمود، هنوز مدت کوتاهي نگذشته بود،‌ که علي بار ديگر به جبهه رفت،‌ ثمره ازدواج کوتاه ‌مدت ما دختري به نام صديقه بود که دو ماه بعد از شهادت پدر چشم به جهان گشود.

علي که به شهادت رسيد،‌ گوئي بچه‌هاي گردان يتيم شده بودند، با اجازه فرمانده براي حمل وسايلش به فومن به اهواز رفتم، وقتي به خانه‌هاي سازماني رسيدم به دوستان گفتم:«وسايل ظريف و مورد نياز را در داخل وانت قرار ‌دهند،‌ بقيه اثاثيه را داخل کاميوني که بعداً مي‌آيد بگذارند، اما آنها بدون توجه به صحبت‌هاي من همه وسايل را بار زدند،‌ با تعجب پرسيدم:«چرا اينطور وسايل را بار زديد، پس بقيه اثاثيه چه مي‌شود» آنها پاسخ دادند:«همه وسايل اينهاست، نيازي به کاميون نيست» نگاهي به وسايل انداختم هنوز نيم ديگر ماشين خالي بود، بغض گلويم را گرفت، تا فومن هربار که به وسايل نگاه مي‌کردم اشک در چشمانم جمع مي‌شد.

https://s17.picofile.com/file/8422320642/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%DA%AF%D8%AF%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%B4_%D8%B1%D9%88%D8%B41.JPG

 

https://s17.picofile.com/file/8422320676/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%DA%AF%D8%AF%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%B4_%D8%B1%D9%88%D8%B42.jpg 

 وصیعت نامه : 

ای اهل ایمان آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک آخرت نجات بخشد دلالت کنم ؟ آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آرید  و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید، این کار از هر تجارت اگر دانا باشید برای شما بهتر است .

سوره مبارکه صف آیه ۱۱و۱۰

  پس از حمد و سپاس خداوند تبارک و تعالی و درود بر بنده خاص او حضرت محمد  ( ص ) که اسوه انسانیت و پیامبری است و درود بر ائمه اطهار (ع) بالاخص بر منجی بشریت و فرمانده اصلی، جبهه های حق علیه باطل حضرت مهدی ( عج ) و نایب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (رض) .

 

 سلام بر ارواح طیبه شهدای اسلام از کربلای اباعبدالله الحسین ( ع ) تا کربلاهای حسین زمان خمینی کبیرانسانی که خدا را باور دارد و مومن به اوست و معتقد به اصول الهی ، بی نیاز از تمامی وابستگیها و کانون قدرتها و عظمتها است و تنها نیازمند به نیروی لایزال الهی است و در بالاترین حالاتش بر هوای شهوانی خود مالک می شود و قرب به خدا پیدا می کند و بر جنود شیطانی غالب و خود چون باورالهی را در دل و جانش پرورانده است به جندالله نزدیک می کند و کسی که خدا مونس اوباشد دیگر وحشت ندارد . حال اگر انسانی در مقام مجاهده  در راه خدا برآید باید علاقه های مادی را که مهمترین مانع از جهاد است مبدل به علاقه خدا که مهمترین محرک است نماید وخود را ازآ لودگیهای اخلاقی پاک ساخته و عشق و شوق خدا در فکر و روانش شعله ورگردد تا آماده جانبازی و فداکاری و مجاهده در در راه معشوق گردد. حال من گام نهادن در این مسیر خدائی را که جهاد در راهش می باشد یک فریضه می دانم و به جائی می روم که ملکوتش نامند و ایجا جائی است که من مدتها آرزوی آنرا در دل می پرورانم .             

خدایا نا امید نیستم من در خود هیچ لیاقت شهادت نمی بینم ولی به آن آگاهم که تو خدای رحمان و توبه پذیر من هستی و دارای رحمت فروان پس ای خدای من مرا بپذیر و گناهانم را به لطف و کرمت ببخشای .      

پدر و مادر عزیزم ، مفتخر باشید که این سعادت نصیب من گردید و شما را نیزآبرومند ساخته است، مگر کسی
 

 می تواند به ملکوت اعلی برسد و یا هر کسی می تواند پدر و مادر شهید باشد و نزد خدا محترم گردد، پس شما شکر نعمت نمائید و دعا کنید که خداوند مرا به لطف و کرمش قببول نماید و مرا ببخشد اگر نسبت به شما خطائی نمودم ، خداوند همه ما را انشاًالله مورد رحمت خویش قرار فرماید .    

پدر و مادر و خانواده عزیزم شکر نعمت خدای تبارک و تعالی را بجای آورید و تقوا، پیشه نمائید .     

همسرم عزیزم ، قرآن بخوان و توکل بر خدای بزرگ بنما و سفارشهایی که کردم رعایت کن و اگر فرزند ما بدنیا آمد او را قرآن بیاموز تا نور قرآن در درونش روشن گرد د که قرآن مایه بصیرت است و هدایت متقین .      

در خاتمه از همه شما خدا حافظی می کنم واز همهً عزیزان و دوستان و آشنایان می خواهم که مرا به بزرگواریشان ببخشند و حلال نمایند .

و بدانید و بدانیم که عالم محضر خداست؛ و در محضر خدا نباید معصیت کرد .    

خداوند انشاًالله به خون اباعبدالله (ع) مرا ببخشد و مرا از شهدای اسلام و انقلاب بشمار آورد .

انشاًالله

https://s24.picofile.com/file/8451566068/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%DA%AF%D8%AF%D8%A7_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%B4_%D8%B1%D9%88%D8%B47.jpg 

برای نمایش در اندازه اصلی روی تصویر کلیک کنید

به عبارت دیگر :

سردار شهید «علی خوش‌روش» در دوازدهم خرداد سال ۱۳۴۱ در خانواده‌ای مذهبی و عاشق اهل‌بیت‌ در شهرستان فومن دیده به جهان گشود.
وی از همان دوران کودکی با عشق وافر به خاندان عصمت و طهارت(ع) خو گرفت و بزرگ شد به همین علت فردی متواضع، بردبار، باتقوا، پرهیزگار و صبور مهربان و در حسن خلق شهره شهر فومن و سر آمد جوانان بود.
وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد، او در حالیکه دانش آموز سال چهارم دبیرستان بود به جمع لشکریان اسلام پیوست و به مبارزه با متجاوزین بعثی مشغول شد.
عضویت در سپاه فومنعلی آقا در چهاردهم تیرماه سال ۱۳۶۰ عشق و علاقه‌ای که نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و حفظ دستاوردهای آن داشت به عضویت رسمی سپاه شهرستان فومن در آمد و پس از طی دوره‌های ویژه آموزشی با استعداد و توانایی فوق العاده‌ای که در ایشان وجود داشت به عنوان مربی آموزش نظامی در سطح شهرستان فومن مشغول به فعالیت و خدمت شد، با درخشش او در این رسته، پس از مدتی به عنوان یکی از مربیان آموزش نظامی برای دوره پایانی، در منطقه ۳ کشور ( استان‌های گیلان و مازندران و گلستان) انتخاب شد.
ظاهر آراسته، خوش خلقی، اخلاق نیکویی پسندید و جدیت در کار و دوره آموزشی از خصائلی بود که علی خوش روش را از مربیان ممتاز ، و مورد علاقه نیروهای آموزشی در طی دوران آموزش برجسته کرده بود.
بعد از حضور در عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس و محرم به دلیل نیاز به ایشان در امر آموزش نیروها، مسئولان وقت سپاه مدت‌ها از حضور وی در جبهه‌ها جلوگیری کردند اما حسرت از دست دادن عملیات و شهادت دوستان و پس از عملیات رمضان ماندن در پادگان آموزشی، دیگر برایش طاقت فرسا شده بود و با اصرار فراوان راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد.

تشکیل گردان علی‌بن ابیطالب(ع)با همکاری دوستانی نظیر شهید نظری گردان علی بن ابیطالب (ع) را در لشکر ۲۵ کربلا تشکیل دادند و علی خوش‌روش به عنوان فرمانده گردان، انتخاب و مشغول به خدمت شد و در عملیات والفجر ۶ در منطقه عمومی چیلات واقع در دهلران، گردان وی به عنوان یکی از گردان‌های خط شکن وارد عمل شد و با رشادت و دلاوری و تدبیر خاص شهید علی خوش روش نیروهایش توانستند به اهداف از پیش تعیین شده دست یابند، ایشان در این عملیات مجروح می‌شود و شدت جراحات به حدی بود که برخلاف میل باطنی‌اش به پشت جبهه انتقال داده شد.
در فواصل استراحت در پشت جبهه با پیشنهاد خانواده‌اش با خواهر شهیدان سید حسن و سید حسین بقایی‌نژاد، در کمال صفا و سادگی و صمیمیت در حالیکه آن روز، روزه بود پای سفره عقد نشست.
ابتدا با صوت زیبایش آیاتی چند از کلام الله مجید تلاوت کرد و آنگاه پیمان زناشویی بست و با تکیه بر پروردگار لایزال زندگی مشترک خود را آغاز کرد که ثمره این پیوند مقدس صدیقه خانمی شد که دو ماه پس از شهادت پدر شهیدش متولد شد، اما تشکیل زندگی مشترک او را از حضور در جبهه و مبارزه لحظه‌‌ای غافل نکرد، زیرا همه اینها را بر خود فریضه و تکلیف می‌دانست.
شهید خوش روش در حالیکه در دوران نقاهت در فومن بسر می برد، لیکن بیماری و جراحات شدید نتوانست مانع حضور موثر او در کارها، به‌ویژه فعالیت‌های فرهنگی وی در شهر رونق بیشتری یافت و کلاسهای قرآنی ایشان با جذب پرشور جوانان و نوجوانان خداجوی و تشویق آنان به حضور در میادین نبرد خود سنگری دیگر بود و ایشان در بین مردم از احترام و محبوبیت خاصی برخودار بودند.
علی خوش‌روش از چنان صلابت و نفوذ در کلام و نورانیت در سیما و روح بلند و احترام خاص و تقوای الهی برخودار بود، که پیر و جوان ، فومن در هنگام حضور وی در مسجد برای اقامه نماز جماعت در مواقعی که امام جماعت مسجد حضور نداشت همه جمع به او اقتدا می کردند.
شهید خوش روش با شروع عملیات بدر و انعکاس اخبار مربوط به آن و نیز خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین (ع) ، شهید بزرگوار اسودی، تاب ماندن در شهر را نیاورد و در روز دوم عملیات، خود را به گردان امام حسین (ع) رساند و فرماندهی گردان را بر عهده گرفت، که حضورش در جمع بچه‌های گردان باعث نشاط و التیام غم فقدان فرمانده گردان شهید اسودی را فراهم کرد.
نیروها با روحیه‌ای عالی به عملیات خود ادامه دادند و با صلاحدید شهید علی خوش‌روش بعد از تصرف پاسگاه ترابه و با توجه به شدت آتش دشمن برای جلوگیری از تلفات نیروهای رزمنده، مقرر شد که صبح‌ها بلافاصله پس از اقامه نماز صبح ، برای تصرف پاسگاه‌های کوچک همجوار اعزام شوند و شب ها مجدد به پاسگاه ترابه برگردند.
در همین ترددها بود که در شب جمعه ۲۳ اسفند سال ۶۳ درست زمانی که علی آقا به ذکر متبرک آیه استرجا ( انا لله واناالیه راجعون ) بود، با اصابت خمپاره ۸۰ به قایق حامل علی خوش روش و دوستانش، مجروح و بداخل آب پرتاب می شوند.
در حالیکه علی آقا، از ناحیه پشت سر و بدن به شدت جراحت پیدا کرده بود, توسط دوستان از آب خارج شد و از دوست و همرزم خود تقاضا کرد تا برایش قرآن بخواند، و علی در حالیکه از اعماق جان به صوت دلنشین کلام نور بخش قرآن گوش جان سپرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به کسب فیض شهادت نائل آمد.

منبع : 8000 شهید استان گیلان  /  405 شهید شهرستان فومن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه