شهید علی اکبر خدا پرست

https://s16.picofile.com/file/8417537742/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C.jpg


 سرباز شهید علی اکبر خدا پرست  فرزند یزدان  در سال 1347 در روستای مودگان از توابع شهر فومن به دنیا آمد او تا كلاس اول راهنمایی مشغول تحصیل شد . علی اكبر خدا پرست در طول زندگی خود همیشه مهربان و دلسوز بود این شهید مهربان مومن همیشه در حال عبادت بود و دست از راز و نیاز بر نمی داشت و همه را دعا می كرد او در كار های كشاورزی به پدرش و در كار های خانه به مادرش كمك می كرد   و اخلاق خوبی داشت او حتی یك بار هم با پدر و مادر خود بلند صحبت نمی كرد . پدر و مادر این شهید از رفتار او خیلی تعریف می كردند و می گفت او خیلی مومن بود شهید گرانقدر از هیچ كمكی به همسایگان دریغ نمی كرد و تا پای جان به آنها كمك میكرد او همیشه در سخنان خود می گفت كه من شهادت را دوست دارم و شهید خواهم شد . او همیشه به پدر و مادر خود سفارش می كرد هر وقت یك نیازمند به در خانه شان می آمد از كمك دریغ نكنید   او در هر مراسم درمساجد شركت می كرد و پدر و مادرش هم می گفتند در مراسم شركت كنند.دراین دوران بود که  وی به سربازی فرا خوانده شد دوره آموزشی خدمت خود را در بیرجند گذراند و بعد از سه ماه به سومار اعزام شد و در لشکر 88 زرهی زاهدان مستقر گردیدو از این لشکر به جبهه سومار اعزام گردید. در این ماموریت به فرمانده دسته بیسیم چی منطقه جنگی بود  ، تا اینكه‌ سرانجام‌ در بیست‌ و هشتم‌ اسفند 1366 براثر اصابت‌ تركش‌ خمپاره‌ بعثیون‌ كافر در سن 19 سالگی به مقام شهادت رسید . مزار این شهید در روستای مودگان قرار دارد .

« وصیت نامه »

بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا طمعه ام را از عیش ونوش دنیا قطع و دستم را از همه خوی و خوشیها ی دنیا كوتاه وزبان و دهانم را از بیهوده گفتن در وصف تو بستم قلب كوچكم را لب ریز از عشق تو نمودم وای خالق خوب بی همتا هرگز بی نام تو زندگی نكردم .
 پدر و مادر دلبندم ... شما بهترین گواه من بودید شما بهترین قاضی بودید نزد پروردگار م شهادت می دهید آنچه را كه خلاصه وار نوشتم در قلبم همانگونه می پرورانم . مگر غیر از این است هیچوقت هرس دنیا و تنویات ونیوی را نخوردم وهر گز لذت این دنیای بی وفا را نچشیدم شاید پدر ومادر بهتر از جانم بدانند كه من از این دنیا ی سیه قلب و پركینه بی زار بودم عزیزانم پدر ومادرم و خواهران نازنینم و برادران خوبم - جنگ بین دو كشور شاهد بهترین فرصت و بهترین بهانه كه از موجودیت كشورم ملتم دفاع كرده و این افتخار را داشته باشم تا از نهال انقلابم با خون آبیاری كرده باشم تا از چنگ ظلمت سیه قلبان رها شوم .

 پدر ومادرم مزد و عجرتان را از خدایم طلب نمائید مادرم شیرت را حلالم كن مبادا پس از مرگم بی تابی نمائید كه آندسته از سیع قلبان و شیطان صفتان لذت ببرند این ورقه حتما بعد از مرگم بدستتان خواهد رسید . خداوند یار و نگهدارتان باد .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه