نشر توسط:admin درباره : بیوگرافی شهدا , دفاع مقدس , Views 131 تاریخ : نظرات (0)
بسیجی شهید بزرگوارسعید خدمتگزار در دوازدهم بهمن سال هزار سیصد و چهل نه در تهران دیده به جهان گشود .
سعید دومین فرزند خانواده آقای خدمتگذار بود که در دیار غربت پا به عرصه حیات نهاد تا صفا بخش کانون گرم خانواده اش شود .
وی کودکی را بسان همسالان خود فارغ از مشغله های زندگی با شادابی خاص دوران طفولیت سپری کرد . او از بدو تولد و کودکی با همپای و با همبازی خرد سالی اش و همرزم دوران نوجوانی اش ((برادرش شهیدعباس خدمتگزار)) به همراه پدر و مادر مکرمه اش در جلسات وعظ و احکام و قرآن مجید حضور مستمر و فعال داشت و روح و جانش بر گرفته از آئین ناب محمدی (ص) و عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام بود.
وی تحصیلات ابتدائی را در تهران آغاز نمود، اما در سال ۵۷ بدلیل هجرت خانواده به شهرستان فومن ، ادامه تحصیلاتش را در مدارس فومن دنبال کرد و موفق به اخذ دیپلم گردید.
این دو جوان سعید و عباس (برادران شهید) در خانواده ای تربیت شده بودند که نمی توانستند در مقابل مسائل و مشکلات جامعه خود بی تفاوت باشند و سعید با وجودئیکه تازه دوران کودکی را پشت سر می گذاشت اما در مواقعی مسئولیت مرد خانه و خانواده را بر دوش خود احساس می کرد زیرا مواقعی بود که پدر و برادر بزرگش همزمان با هم در جبهه های نبرد حق علیه باطل در مبارزه و نبرد با دشمنان بعثی در مناطق جنگی بسر می بردند و سعید ، جای خالی آنان را در خانواده پر می کرد و به حق عجیب احساس مسئولیت می کرد . همینطور که بزرگ می شد عشق به مبارزه با دشمنان دین و اسلام همه وجودش را فرا گرفته بود و چند مرتبه متقاضی اعزام به مناطق جنگی شد و زمانیکه با مخالفت خانواده روبرو شد ، مدتی بعنوان اعتراض دست به اعتصاب غذا زد و خانواده که نمی توانستند رنج و ناراحتی او را تحمل کنند پس از مشورت با برادر بزرگش (شهید عباس) اجازه اعزامش را به جبهه نبرد با دشمنان بعثی دادند . سعید با خوشحالی وصف ناپذیری پس طی گذراندن دوره آموزشی در منجیل و سپس به سنندج اعزام و در گردان حضرت ابوالفضل بعنوان بی سیم چی مشغول به انجام وظیفه و تکلیفی شد که با همه عشق و ایمان در خود احساس می کرد . وی در شب عملیات والفجر ۱۰ ، و طبق دستور فرمانده گردان، مقرر شده بود سعید در چادر بماند و ایشان معترض می گردد و عنوان می کند اگر قرار بود شب عملیات در چادر بمانم، پشت جبهه نزد مادرم می ماندم ! من آمدم که در خط مقدم با دشمن متجاوز بجنگم، من نمی توانم خود را به ماندن در چادر راضی کنم و با اصرار زیاد فرمانده اش را راضی می کند و با آنها همراه می شود . و در شب عملیات ۳/۱/۱۳۶۷ با اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی به قلبش روح مطهرش از کالبد جسم رها و در عرش برین به پرواز درمی آید و به ملکوتیان می پیوندد. یادش گرامی و راهش مستدام باد
منبع : 8000 شهید استان گیلان / 405 شهید شهرستان فومن
برچسب زده شده با : شهید سعید خدمتگذار , بیوگرافی شهید سعید خدمتگذار , زندگینامه شهید سعید خدمتگذار , شهدای شهر فومن , شهدای شهرستان فومن , شهدای فومن , زندگی نامه شهید سعید خدمتگذار ,