شهید سعید خدمتگذار

https://s17.picofile.com/file/8421669242/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1.jpg


بسیجی شهید بزرگوارسعید خدمتگزار در دوازدهم بهمن سال هزار سیصد و چهل نه در تهران دیده به جهان گشود .

سعید دومین فرزند خانواده آقای خدمتگذار بود که در دیار غربت پا به عرصه حیات نهاد تا صفا بخش کانون گرم خانواده اش شود .

وی کودکی را بسان همسالان خود فارغ از مشغله های زندگی با شادابی خاص دوران طفولیت سپری کرد . او از بدو تولد و کودکی با همپای و با همبازی خرد سالی اش و همرزم دوران نوجوانی اش ((برادرش شهیدعباس خدمتگزار)) به همراه پدر و مادر مکرمه اش در جلسات وعظ و احکام و قرآن مجید حضور مستمر و فعال داشت و روح و جانش بر گرفته از آئین ناب محمدی (ص) و عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام بود.

وی تحصیلات ابتدائی را در تهران آغاز نمود، اما در سال ۵۷ بدلیل هجرت خانواده به شهرستان فومن ، ادامه تحصیلاتش را در مدارس فومن دنبال کرد و موفق به اخذ دیپلم گردید.

این دو جوان سعید و عباس (برادران شهید) در خانواده ای تربیت شده بودند که نمی توانستند در مقابل مسائل و مشکلات جامعه خود بی تفاوت باشند و سعید با وجودئیکه تازه دوران کودکی را پشت سر می گذاشت اما در مواقعی مسئولیت مرد خانه و خانواده را بر دوش خود احساس می کرد زیرا مواقعی بود که پدر و برادر بزرگش همزمان با هم در جبهه های نبرد حق علیه باطل در مبارزه و نبرد با دشمنان بعثی در مناطق جنگی بسر می بردند و سعید ، جای خالی آنان را در خانواده پر می کرد و به حق عجیب احساس مسئولیت می کرد . همینطور که بزرگ می شد عشق به مبارزه با دشمنان دین و اسلام همه وجودش را فرا گرفته بود و چند مرتبه متقاضی اعزام به مناطق جنگی شد و زمانیکه با مخالفت خانواده روبرو شد ، مدتی بعنوان اعتراض دست به اعتصاب غذا زد و خانواده که نمی توانستند رنج و ناراحتی او را تحمل کنند پس از مشورت با برادر بزرگش (شهید عباس) اجازه اعزامش را به جبهه نبرد با دشمنان بعثی دادند . سعید با خوشحالی وصف ناپذیری پس طی گذراندن دوره آموزشی در منجیل و سپس به سنندج اعزام و در گردان حضرت ابوالفضل بعنوان بی سیم چی مشغول به انجام وظیفه و تکلیفی شد که با همه عشق و ایمان در خود احساس می کرد . وی در شب عملیات والفجر ۱۰ ، و طبق دستور فرمانده گردان، مقرر شده بود سعید در چادر بماند و ایشان معترض می گردد و عنوان می کند اگر قرار بود شب عملیات در چادر بمانم، پشت جبهه نزد مادرم می ماندم ! من آمدم که در خط مقدم با دشمن متجاوز بجنگم، من نمی توانم خود را به ماندن در چادر راضی کنم و با اصرار زیاد فرمانده اش را راضی می کند و با آنها همراه می شود . و در شب عملیات ۳/۱/۱۳۶۷ با اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی به قلبش روح مطهرش از کالبد جسم رها و در عرش برین به پرواز درمی آید و به ملکوتیان می پیوندد. یادش گرامی و راهش مستدام باد

 

بسيجي‌ شهيد سعيد خدمتگزار بافكري‌ فرزند حاج‌ حسين‌ به‌ سال‌ 1349 در تهران‌ ديده‌ به‌ جهان‌گشود. دوران‌ كودكي‌ را در خانواده‌اي‌ مذهبي‌ سپري‌ نمود، تا اينكه‌ وارد مدرسه‌ گرديد. دوره‌ ابتدايي‌را در دبستان‌ شهيد حق‌ وردي‌ (بهار سابق‌) و دوره‌ راهنمايي‌ را در مدرسه‌ توحيد (كوروش‌ سابق‌) به‌ پايان‌ برد و تا قبولي‌ سال‌ سوم‌ راهنمايي‌ به‌ پيش‌ رفت‌.
 
پس‌ از آن‌ به‌ عضويت‌ نهاد بسيج‌ فومن‌ درآمد و در اين‌ نهاد انقلابي‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ مختلف‌ پرداخت‌. خود را آراسته‌ و مزين‌ به‌ آداب‌ و اخلاق‌ اسلامي‌ نمود و بسان‌ ديگر برادران‌ بسيجي‌ و سپاهي‌ به‌رعايت‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌ مي‌پرداخت‌. زمان‌ سپري‌ شد، تا اينكه‌ بنا براحساس‌ وظيفه‌ ومسئوليت‌، از واحد بسيج‌ سپاه‌ فومن‌ خود را با جبهه‌هاي‌ حق‌ عليه‌ باطل‌ رسانيد و دوشادوش‌ ديگر رزمندگان‌، به‌ مبارزه‌ و جنگ‌ پرداخت‌. اين‌ دانش ‌آموزش‌ بسيجي شهيد، از آنجايي‌ كه‌ درس‌ ايثار و شهادت‌ رابه‌ خوبي‌ آموخته‌ بود، دليرانه‌ به‌ سوي‌ شهادت‌ رفت‌ و سرانجام‌ در سوم‌ فروردين‌ 1367 در عمليات‌ والفجر ده‌ در منطقه‌ي‌ خرمال‌ عراق‌ شهيد راه‌ حق‌ گشت‌ و به‌ درجه‌ي‌ والاي‌ شهادت‌ دست‌ يافت‌.

منبع : 8000 شهید استان گیلان  /  405 شهید شهرستان فومن

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه