شهيد محمود پالاش‌

http://s7.picofile.com/file/8257164068/mahmud_palash.jpg


پاسدار شهيد محمود پالاش‌ فرزند شادروان‌ احمد به‌ سال‌ 1340 در گربه‌كوچه‌ي‌ شهر فومن‌، چشم‌ به‌جهان‌ هستي‌ باز كرد. بعد از طي‌ دوران‌ خردسالي‌، وارد مدرسه‌ شد و پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ ابتدايي‌، راهنمايي‌ و متوسطه‌، به‌ أخذ ديپلم‌ حسابداري‌، در خرداد ماه‌ 1359 نايل‌ آمد.
در اوج‌ مبارزات‌ سالهاي‌ انقلاب‌، در تظاهرات‌ و راهپيمايي‌ها حضوري‌ فعال‌ وگسترده‌ داشت‌ و حتي‌يكبار، به‌ هنگام‌ راهپيمايي‌ دستگير و بعد از 24 ساعت‌ آزاد گرديد. بعد از پيروزي‌ انقلاب‌، در سلك‌مقلدين‌ حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) درآمد و در تحكيم‌ مباني‌ اعتقادي‌ و ايماني‌ خويش‌ گامهاي‌ مفيدي‌ برداشت‌. پس‌ از تشكيل‌ نهاد بسيج‌، وارد اين‌ نهاد شد و پس‌ از آن‌ نيز به‌ طور رسمي‌، به‌ عضويت‌ نهاد سپاه‌ فومن‌ درآمد و در آن‌ به‌ ارايه‌ خدمات‌ پرداخت‌. پس‌ از شروع‌ جنگ‌ تحميلي‌، به‌دفاع‌ از ايران‌ اسلامي‌ و ارزشهايي‌ كه‌ به‌ آنها سخت‌ پايبند بود، همت‌ گماشت‌ و در اين‌ راستا، به‌جبهه‌ پاي‌ نهاد.
مدتي‌ كه‌ در جبهه‌ها حضور داشت‌، مسئوليت‌هاي‌ متعددي‌ را برعهده‌ داشت‌ كه‌ از جمله‌ي‌ اين‌ مسئوليت‌ها مي‌توان‌ به‌ فرماندهي‌ محور پيرخضران‌ كردستان‌ اشاره‌ نمود. شهيد پالاش ‌در ماههاي‌ پاياني‌ حضورش‌ در جبهه‌، در منطقه‌ي‌ مريوان‌ مستقر بود و فرماندهي‌ آن‌ محور را برعهده‌ داشت‌، كه‌ در پانزدهم‌ خرداد 1366 در حين‌ آموزش‌ نظامي‌ نيرو، براثر انفجار نارنجكي‌ كه ‌در دستش‌ بود، از ناحيه‌ي‌ پهلو آسيب‌ ديد و بر اثر خونريزي‌ داخلي‌ زياد، شربت‌ شهادت‌ نوشيد و سرخ‌گون‌ به‌ لقاي‌ الهي‌ پيوست‌.
پيكر اين‌ فرمانده‌ شجاع‌ و الگوي‌ اخلاق‌ را به‌ زادگاهش‌ منتقل ‌كردند و در طي‌ مراسمي‌ باشكوه‌، در گلزار شهداي‌ فومن‌ به‌ خاك‌ سپردند. شهيد پالاش‌ نمونه‌ يك‌ جوان‌ مسلمان‌ بود كه‌ به‌ واسطه‌ تربيت‌ در خانواده‌اي‌ مذهبي‌، تعهد به‌ اسلام ‌و تقوا را در روح‌ خود، آن‌ چنان‌ پرورش‌ داده‌ بود كه‌ در انجام‌ فرايض‌ ديني‌، هيچ‌ گاه‌ احساس‌ سستي‌ به‌ خود راه‌ نمي‌داد. وي‌ در بسيج‌، تلاش‌هاي‌ فرهنگي‌ و تبليغاتي‌ بسياري‌ را با‌ همت‌ ساير برادران ‌بسيجي‌ انجام‌ مي‌داد و چون‌ سربازي‌ شجاع‌ به‌ جنگ‌ با پليديها مي‌رفت‌.
امروزه‌ پايگاه‌ بسيجي‌ واقع‌ در روبروي‌ سپاه‌، در مسجد امام‌ جعفرصادق‌ (ع‌) به‌ نام‌ وي‌ نام‌گذاري‌ گرديده‌ و مشغول‌ فعاليت‌ است‌ كه‌ تا پيش‌ از شهادت‌ او‌، با نام‌ پايگاه‌ بسيج‌ بلال‌ حبشي‌ شناخته‌ مي‌گرديد.

http://up.sabahat.ir/view/1504265/home.png منبع :405 شهید شهرستان فومن

((به عبارتی دیگر))
http://s6.picofile.com/file/8257164050/Mahmoud_Palash.jpg

پاسدارشهيد محمود پالاش در پنجم شهريور ماه 1340 در شهرستان فومن به دنيا آمد . سالهای کودکی اش با سادگی و شيرينی خود سپری گشت سال دوم دبيرستان او مصادف با اوج مبارزات مردمی عليه رژيم طاغوت بود و محمود نيز در تظاهرات شرکت می کرد و اعلاميه پخش می نمود و در يکی از روزها به همراه عده ای تظاهر کنندگان دستگير و بعد از 24 ساعت آزار و اذيت در بازداشتگاه آزاد گرديد . سال 59 بود که در رشته حسابداری از دبيرستان شهيد باهنر فومن فارغ التحصيل شد و سپس در سال 1360 به خدمت سربازی رفت ، آموزش سه ماهه را در شيراز گذراند . انتقال محمود به منطقه کردستان و مبارزه با ضد انقلاب سبب شد که 6 ماه به مرخصی نيايد . ساعت پنج صبح يکی از روزهای زمستانی که تيپ برای تعويض به صورت ستون نظامی به طرف کرمانشاه حرکت می کرد ضد انقلاب در راه بوکان به مياندوآب آنها را مورد حمله قرار دادند . زدن اولين و آخرين خودرو با آرپيچی ، ستون نظامی را متوقف کرد چند نفر شهيد شدند . محمود به همراه دوستانش پا برهنه از دست آنها فرار کرد و تا صبح فردا پشت تپه ای که پوشيده از برف بود ، سنگر گرفت . برف و سرما انگشت بزرگ پايش را بی حس کرد و از حرکت انداخت و تا زمانی که زنده بود از اين درد، رنج می کشيد . بعد از سربازی وارد حوزه قائميه فومن شد . چند ماهی نزد حجه الاسلام حاج سيد عباس صفوی (امام جمعه موقت) درس خواند. از همکلاسی های او در اين حوزه می توان شهيد محمود هدايت پناه ، شهيد رسول جعفری و شهيد حجت الاسلام راستی را نام برد . محمود پس از سپری کردن اين ايام وارد سپاه فومن شد . بعد از سه ماه آموزش در اصفهان به پادگان امام تهران رفت و از ميان 500 نفر آموزش ديده جزو 50 نفری بود که به عنوان فرمانده انتخاب گرديد . با طی شدن دوره کوتاه مدت فرماندهی ، به کردستان انتقال يافت . در آنجا با شهيد مجيد مرآت همشهری خود همسنگر بود . محمود طبق قرار داد دو ساله خود با سپاه حاضر نشد به شهر خود برگردد . وقتی هر يک از دوستان خواستند ، برگردند به محمود گفتند: مگر قصد برگشتن را نداری ؟ او جواب می دهد : اگر قرار باشد همه با هم برويم ، پس چه کسی بايد در اينجا بماند .و اين گونه بود که او داوطلبانه و به يک سال ديگر در مريوان و در محور «پيرخضران» فرماندهی نمود . محمود کم حرف می زد و بيشتر اهل عمل بود . بی ريا بود و تظاهر را دوست نمی داشت . در نماز با طمأنينه بود . سجده اش آغاز برخاستن بود و قنوتش تمرين پرواز ، شايد او می دانست که بايد زودتر از ديگران ، پرواز ديگری را آغاز کند ، پرواز تا جاودانگی ، سرانجام در صبح روز 15/3/1366 که برای سرکشی به پايگاههای اطراف شتافته بود در اثر برخورد به تله انفجاری دشمن و انفجار حاصله روح مطهرش از قفس تن رها گشت و به سوی پروردگار يگانه به پرواز در آمد.

روحش شار و راهش پر رهرو باد.

http://up.sabahat.ir/view/1504265/home.png منبع :8000 قهرمان گیلان

ارسال نظر برای این مطلب

نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]

مطالب مشابه