نشر توسط:admin Views 369 تاریخ : نظرات (0)
جمعی از شاعران اشعاری را به مناسبت شهادت سردار قاسم سلیمانی در قالب رباعی سرودند که در اینجا به برخی از این اشعار اشاره می کنیم:
فاطمه هاوشکی :
سرخ است تنت چو دشتهای ریواسهر پارهای از پیکر تو حقالناسدر اوج زمستان زمین آوردیتابوت پر از شکوفههای گیلاس
پیمان سپهری:
هرچند که زخم خوردهی پاییزیماز جام بهار تا ابد لبریزیمهمخون سیاوشیم و خونخواه حسین(ع)یک تن چو بیفتد همه برمیخیزیم
مرضیه صادقی:
این لاله که روی پرچمت دوخته استصد داغ درون سینه اندوخته استگریان شدهای چو شمع، ایران عزیز!پروانهی سرفراز تو سوخته است
پایان تو نیست غصه جانکاهتتا صبح ظهور ادامه دارد راهتفرمانده قلبهای عاشق هستیسرتاسر عالم است اردوگاهت
این غصه هولناک، پایان تو نیستاین پیکر چاکچاک، پایان تو نیستدر خاطر ژرف آسمان می ماندپرواز عقاب؛ خاک پایان تو نیست
درسوگ تو اشک دم به دم می جوشدبی وقفه و بی شمار غم می جوشدهر قافیه بر تن رباعی زخمی استخون است که از دل قلم می جوشد
مرضیه شهیدی:
نیمی بغضیم و آه و نیمی افسوسیک قافله لبخند صمیمی...افسوسدر سیل بلایا، پدری کرد مداماو رفت و وطن رخت یتیمی...افسوس
آن سورهی لبخند نمیآید...آه!از پیش خداوند نمیآید...آه!سردار! چه کردهای شما با دل مادلتنگیمان بند نمیآید... آه
عزیز علی انصاری:
یک روز غم چراغ روی دستم یک روز خزان باغ روی دستم او رفت به دوردستها من ماندمبا یک دل نقره داغ روی دستم
سر حلقهی واصلان راه وصل است مردی که عصارهی هزاران نسل است با قطرهای از خم تو بدمستی کرد احسن به تو ای عشق! شرابت اصل است
آواز تمام مام میهن غم بودالبرز به احترام نامت خم بودانگار که مرده دل ندارد بی توکرمان که پیش از این دل عالم بود
فاطمه نصیری:
هم اُسوهی مردی و مسلمانی بودهم مالک اَشتری که ایرانی بودانگشتری عدل علی در دستشاو *حضرت قاسم سلیمانی* بود
مرتضی برخورداری:
این بار اگر مستِ عبورش میخواستمُحْرِم شده در وادی طورش میخواستهنگام حضور منجیاش بیتردیدفرماندهی لشکر ظهورش میخواست
باید که بدانند همه جانیهادر طالعشان نوشته ویرانیهاطوفانِ طبس بار دگر در راه استاین خاک پُر است از سلیمانیها
صدیقه محمدجانی:
با شور و امید زندگی کردی تا..با روی سپید زندگی کردی تا...فرماندهی کل لشکر خوبیهایک عمر، شهید، زندگی کردی تا...
احمد شهریار از پاکستان:
ای کشتهی ابنای نصارا و یهودافتادنِ تو نیز قیام است و قعودمانندِ حسین ع رفتی، اما...اما...انگشتریات هنوز در دستت بود
ای مرد، سلامی از زبانم برساندیدی که خودم نمیتوانم، برسانپیشِ شهدای زینبیون رفتیپیغامِ مرا به دوستانم برسان
دوری ز وطن غم است غم، تنها غممن می فهمم که از دیارم دورمراوی گفت از شهادتت در غربتمن یادِ حسین و کربلا افتادم
ابراهیم زمانی:
یک عمر سرت سلامت از مرگ ربودآرامش بی نهایت از مرگ ربودتعقیب و گریزتان به طول انجامیدتا اینکه ترا شهادت از مرگ ربود
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
برچسب زده شده با : شعر برای سردار سلیمانی , سردار سلیمانی , سپهبد سلیمانی , حاج قاسم سلیمانی , قاسم سلیمانی , شعر برای حاج قاسم سلیمانی , شهید قاسم سلیمانی , اشعار مذهبی , شعر مذهبی , شعر های مذهبی , فاطمه هاوشکی , پیمان سپهری , مرضیه صادقی , مرضیه شهیدی , فاطمه نصیری , مرتضی برخورداری , صدیقه محمدجانی , احمد شهریار , ابراهیم زمانی , شعر شاعر پاکستانی برای سردار سلیمانی ,