نشر توسط:admin درباره : چهارده معصوم , امام سجاد علیه السلام , Views 331 تاریخ : نظرات (0)
امام سجاد (علیه السلام) با آنکه در بدترین شرایط زمانی می زیست و از سوی حاکمان جور، زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی به سر می برد، در گسترش ایمان و پایداری و در احیای اسلام ناب محمدی و سیره جد بزرگوارش منحصر به فرد بود . محققان مسلمان، عصر امام سجاد (علیه السلام) را به لحاظ سیاسی و فرهنگی، تاریک ترین عصرها می دانند و از آن، به دوره سقوط فرهنگ اسلام یاد می کنند (1) .
چهار سال نخست امامت امام سجاد (علیه السلام) هم زمان با حکومت یزید بن معاویه است . چهره واقعی یزید بر کسی پوشیده نیست . او نخستین حاکم اسلامی است که نزد همگان شراب می خورد و دربار خلافت را به عشرتکده تبدیل کرده بود . او آشکارا به کارهای زشت و خلاف عفت می پرداخت . در وصف شراب، شعر می سرود و حتی برای سروده های در وصف شراب و هرزه گویی های شهوت انگیز، انعام می داد (2) .او در اولین سال از حکومتش «امام حسین (علیه السلام) » فرزند پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله را با بی رحمی تمام کشت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان اسیر در شهرها گرداند . یزید در سال آخر سلطنت چهار ساله خود، ساکنان «مدینه » را قتل عام نمود و دست به پست ترین جنایات بشری آلود . او حتی در آخرین روزهای حکومتش به «مکه » هجوم برد و خانه خدا را در آتش سوزاند . (3) مسعودی می نویسد:یزید با مردم به گونه «فرعون » عمل می نمود و حتی رفتار فرعون از او بهتر بود . (4)
پس از یزید، عبدالله پسر زبیر، بر حجاز دست یافت . او مردی زاهدنما، تندخو، بی رحم، بخیل و بسیار ریاست خواه بود . (5) حس ریاست طلبی او چنان بود که برادر خود «عمرو بن زبیر» را کشت . (6)وی نسبت به بنی هاشم بسیار سخت گیر بود و می گفت: چهل سال است که کینه «بنی هاشم » را در دل پنهان داشته ام و امروز می خواهم انتقام بگیرم .او «عبدالله بن عباس » را به طائف تبعید نمود و «محمد حنفیه » ، عبدالله بن عباس و 24 نفر از بنی هاشم را در حجره زمزم (دره ای در مکه) زندانی کرد، هیزم فراوان در اطراف آنان چید و قسم یاد کرد که اگر بیعت نکنند، آنها را خواهد سوزاند . «محمد حنفیه » از «مختار بن ابوعبیده ثقفی » کمک خواست و مختار گروهی از سواران خود را به همراه چهار صد درهم به یاریشان فرستاد، و بدین سان نجات یافتند . (7)«عبدالله بن زبیر» نام «آل محمد صلی الله علیه و آله » را از صلوات برداشت و چون مورد اعتراض قرار گرفت، پاسخ داد: محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست، اما خاندان بدی دارد و چون در صلوات نام آنان برده می شود، به حالت غرور گردن برمی فرازند . (8)«عبدالله » بسیاری از سنت های رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین برد .
بیشترین دوره امامت امام سجاد (علیه السلام) با دوران حکومت «عبدالملک بن مروان » همزمان بود . در دشمنی مروان و خاندان او نسبت به بنی هاشم، به ویژه فرزندان پاک «امیرالمؤمنین (علیه السلام) » جای بحث و استدلال نیست . در زیارت عاشورا، که از مهم ترین سرمایه های معنوی شیعه در زمینه زیارت به شمار می آید، «آل مروان » در کنار «آل زیاد» لعن شده اند . در بخشی دیگر از «زیارت عاشورا» می خوانیم:«فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه; خاندان زیاد و خاندان مروان افرادی بودند که از شهادت امام حسین (علیه السلام) مسرور و شادمان شدند .»«عبدالملک » پسر مروان بود; او مانند پدرش نسبت به خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و پیروان آنان، کینه دیرینه داشت . از آنجا که بیشتر شیعیان علی (علیه السلام) در «کوفه » می زیستند، وقتی «عبدالملک » بر عراق دست یافت، حکومت آنجا را به حجاج بن یوسف ثقفی - که دشمن ترین کارگزار وی نسبت به شیعیان بود - سپرد . حجاج نیز در ریختن خون شیعیان و منسوبان به آنان حرص بسیار داشت . او شیعیان زیادی از جمله: کمیل بن زیاد نخعی، میثم تمار، غلام حضرت علی (علیه السلام) و رشید هجری را به شهادت رساند . زندان های حجاج پر بود از شیعیان و بی گناهان، که گاه به جای طعام به آنان آب سرگین و آهک و نمک می خورانیدند . (9)حجاج بنده سرسپرده خاندان اموی بود . او در این سرسپردگی تا بدانجا پیش رفت که مقام عبدالملک مروان را، برتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله می شمرد . (10) حجاج پیش از عراق دو سال حاکم «مدینه » بود و با آنکه از سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله جز نامی نمانده بود، با بی رحمی به مبارزه با آنچه او «اثر محمد صلی الله علیه و آله » می خواند، پرداخت . وی ضمن توهین به قبر و منبر و مسجد آن حضرت، گروهی از صحابه چون: «جابر بن عبدالله انصاری » ، «سهل ساعدی » و «انس بن مالک » را به منظور خوار کردن، برگردن آنها (11) - و یا مانند اهل ذمه بر دستشان - (12) با آهن داغ، مهر نهاد .او روزی هم که از مدینه بیرون می رفت، گفت: خدا را سپاس می گویم که از این شهر بیرون می روم . این شهر از همه جا پلیدتر، و مردم آن از همه مردم بدبوتر و با امیرالمؤمنین دغلکارترند . در این شهر جز پاره چوبی نیست که آن را منبر پیغمبر صلی الله علیه و آله می گویند، و استخوان پوسیده ای که بدان پناه می برند . (13)او در مدت بیست سالی که بر عراق حکومت کرد، یکصد و بیست هزار نفر را کشت و نزدیک به همین رقم در زندان های بی سرپناه، از زن و مرد به صورت مخلوط زیر شکنجه داشت، که یک سوم آنان بدون لباس و عریان بودند . (14) بدین گونه می بینیم عصر مامت حضرت سجاد (علیه السلام) به لحاظ سختی و چیرگی دشمنان، نسبت به دوره های دیگر، منحصر به فرد بوده است . امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«پس از شهادت حسین بن علی (علیه السلام)، مردم از دور خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله پراکنده شدند جز سه نفر: ابو خالد کابلی، یحیی بن ام الطویل و جبیر بن مطعم و سپس افرادی به آنها افزوده شدند .» (15)
شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است که: حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد (علیه السلام) برید و او را به شهادت رساند . (16) به هر حال، دوران امام سجاد (علیه السلام) از چنان وضعیتی برخوردار است که مسعودی می نویسد:علی بن الحسین (علیه السلام) امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد . (17)در عصر امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش های اسلامی نیز به نازل ترین حد خود رسیده بود . تنها نام اسلام باقی مانده بود، که آن هم به جهت جلب قدرت و نان، نام برده می شد و کسی را رغبت بر دانستن دستورات آن نبود .محمد بن مسلم بن شهاب زهری می گوید:«در شام نزد انس بن مالک رفتم . او را گریان دیدم . وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فراگرفتم، تنها نماز مانده بود که به آن دل خوش بودم، و اکنون آن نیز از بین رفته است .» (18)مسائل اسلامی آنچنان به ورطه نابودی سپرده شده بود که برخی می گویند:در عصر امام سجاد (علیه السلام) حتی «بنی هاشم » نماز خواندن را نمی دانستند و از اصول حج و دیگر دستورات دینی بی خبر بودند . (19)بدیهی است که وقتی «بنی هاشم » ; یعنی نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه و آله، آن هم در شهر «مدینه » از انجام ساده ترین دستورات دینی مثل نماز، بی اطلاع باشند، حال دیگران معلوم خواهد بود!
البته اگر چنین چیزی درست باشد، بی شک نزدیکان امام (علیه السلام) چنین نبوده اند; زیرا گذشته از شخصیت امام سجاد (علیه السلام) که در دانش و تقوا نزد همگان، حتی دشمنان آن حضرت معروف بوده; خواهر گرامی ایشان، حضرت سکینه (دختر امام حسین (علیه السلام)) نیز در ادب و علوم منقول و معقول زبانزد بوده است . (20)در چنان وضعیت که بدان اشاره شد، با آنکه تبلیغات دستگاه قدرتمند بنی امیه بر ضد خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله ادامه داشت و از بروز فضایل آنان جلوگیری می شد، باز حضرت سکینه علیها السلام در میان همگان به «عقیله قریش » معروف بود (21)فضای فرهنگی جامعه به گونه ای بود که «حسن بصری » می گوید:اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله دوباره باز گردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله » را نخواهد شناخت . (22)صدای غنا و لهو و لعب در همه کوچه های مدینه شنیده می شد . عمر بن ابی ربیعه مخزومی، که شاعری لهوگو و معروف بود، بر بالین زنان زیباروی عرب در مدینه حاضر می شد، با آنان به نرد عشق می پرداخت . اشعاری در وصف اندام آنان می سرود و پس از چند روز، آن سروده ها نقل مجالس بود و وی از این راه ثروت عظیمی به دست آورد . (23)محیط مدینه به گونه ای بود که نه عالمان مفاسد را ناروا می شمردند و نه زاهدان از آن جلوگیری می کردند . (24)امام سجاد (علیه السلام) درباره وضع خود می فرماید:روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسران را می کشتند و دختران را زنده به گور می کردند . امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می جویند . (25)
با آگاهی از این عصر است که باید از «فعالیت های فرهنگی امام سجاد (علیه السلام) » به عنوان هنری بزرگ و معجزه ای شگرف یاد نمود . حضرت در چنین شرایط دشواری تلاش فرهنگی خود را بر روی دو موضوع متمرکز می نماید:
آن حضرت با زبان دعا و مناجات، که بسیاری از آنان در قالب دعای «ابوحمزه ثمالی » و «صحیفه سجادیه » به جای مانده است، مسائل اسلامی را بیان می کرد .
امام از راه یک زندگی بی پیرایه و پاک و نیز تربیت هزاران شاگرد آگاه و خودساخته، در قالب خرید و آزاد کردن غلامان و کنیزکان فراوان، سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در سطح جامعه زنده می کرد .اسلام، منادی عدالت و برابری دینی است . هر انسانی با هر تیره، با هر شکل و رنگ که باشد، نزد پروردگار از مقامی یکسان برخوردار است و گرامی ترین انسان در نزد خداوند، پرهیزکارترین آنان است . رسول خدا صلی الله علیه و آله به یاران خود، با آنکه از قبایل و تیره های گوناگون بودند، یکسان می نگریست و سلمان فارسی را با آنکه از سرزمین و نژادی دیگر بود، به خاطر زهد و دانش ویژه اش بر هم نژادان خویش ترجیح می داد .خلیفه دوم چون به خلافت دست یافت عرب را بر غیر عرب و برخی قبایل را بر دیگران برگزید . و این، به طور تدریج یک شکاف طبقاتی به وجود آورد، چنان که در زمان بنی امیه «موالی » ; یعنی مسلمانان ایرانی تبار سرزمین های عربی نمی توانستند به هیچ کار آبرومندی مشغول شوند . آنان حق نداشتند سلاح بسازند و بر اسب سوار شوند . در جنگ، آنان را در شمار سواران راه نمی دادند و از غنایم جنگ نیز بهره ای نداشتند و گمان می کردند که آنها برای خدمت کردن به عرب آفریده شده اند . (26) حتی در همان دوران امام سجاد (علیه السلام) «ابراهیم بن هشام بن ابراهیم » حاکم مدینه، یکی از موالی را به خاطر ازدواج با زنی از عرب، دویست ضربه شلاق زد و سپس سر و ریش و ابروی او را تراشید و طلاق زن را نیز گرفت . (27)در چنین دورانی، امام سجاد (علیه السلام) به احیای سنت از دست رفته پیغمبر صلی الله علیه و آله پرداخت . ایشان با پشت پازدن بر همه رسومات بنی امیه - که در همه جا به صورت سنت های پایدار در آمده بود - فرهنگ اسلام را از ورطه نابودی نجات بخشید . امام سجاد (علیه السلام) با موالی رفتاری ویژه داشت . این رفتار با بردگان نیز در نهایت دقت و بر اساس رافت و مهرورزی پایه ریزی شده بود . این رفتار امام (علیه السلام) در تربیت جامعه اسلامی نقشی چشمگیر داشته است . روش آن حضرت چنین بود که هر سال بردگان و کنیزان بسیاری می خرید، به خانه می برد; اما بیش از یک سال نگه نمی داشت و به بهانه های گوناگون، آنان را آزاد می کرد .از آنجا که امام (علیه السلام) نمی توانست به تاسیس مکتب و تربیت علنی بپردازد، این راه را بهترین روش می شمرد . ایشان بردگان خود را فرزند می نامید و آنان را با تعبیر «یا بنی » صدا می زد . امام (علیه السلام) با این برخورد می فهماند که نزد وی، مسلمان آزاد و برده برابر است . وی هیچ گاه بردگان خود را تنبیه نمی کرد، بلکه خطاهای آنها را می نوشت و در آخر ماه مبارک رمضان همه را در یک جا گرد می آورد و خطاهای هر یک را برایش می خواند و از وی بر ترک آن اقرار می گرفت . از آنان درخواست می کرد همان گونه که او آنها را بخشیده است، آنان نیز برای امام (علیه السلام) از پروردگار طلب بخشش نمایند . سپس حضرت به آنان جایزه می داد و همه را در راه خدا آزاد می کرد . وی با این روش به آنها «اخلاق اسلامی » می آموخت . امام علاوه بر اینها، وسایل لازم را برای یک زندگی مستقل و آبرومندانه به ایشان می بخشید . (28) حضرت این عمل را سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله می شمرد و با این روش آنان را دانش می آموخت; رفتار و فرهنگ اسلامی تعلیم می داد و از ارزش و شخصیت انسانی بهره مند می نمود . (29) سیره امام سجاد (علیه السلام) چنین بود که در اعیاد، به ویژه عید فطر، بیست برده و کنیز تربیت شده در راه خدا، آزاد می کرد .بدین گونه، عمل امام (علیه السلام) یک مکتب انسان ساز بود و پایه مهمی برای گسترش اسلام ناب به شمار می رفت . امام سجاد (علیه السلام) این رفتار را در تمام ایام، در طول سال تکرار می نمود، چنان که بردگان نیز از آن آگاه بودند و بدین جهت، هنگام خرید مشتریان، خود را در معرض دید آن حضرت قرار می دادند و تا ایشان را نمی دیدند خویشتن را از نگاه دیگران پنهان می داشتند .با توجه با اینکه بردگان از سرزمین های دور آورده می شدند، معلوم می شود که روش امام سجاد (علیه السلام) و برخورد ایشان با زیردستان، به ویژه بردگان، در نواحی دیگر نیز معروف بوده است .
پی نوشت ها:1 . حسن، ابراهیم، حسن، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 135 .2 . سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 287 .3 . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 184 .4 . مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 85 .5 . دکتر عبدالحسین زرین کوب، بامداداسلام، ص 200 .6 . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 198 .7 . یعقوبی، ج 2، ص 261; مروج الذهب، ج 3، ص 86 .8 . مروج الذهب، ج 3، ص 84 .9 . تاریخ ابن خلکان، ج 1، ص 347 .10 . همان، ص 285 .11 . تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 17 .12 . الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 192 .13 . دکترسیدجعفرشهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص 195 .14 . تاریخ طبری، ج 5، ص 93 .15 . مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص 144 .16 . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 123 .17 . مسعودی، اثبات الوصیة، ص 194 .18 . جعفر مرتضی العاملی، دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج 1، ص 56 .19 . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 269 .20 . ناسخ التواریخ حالات سیدالشهداء، ج 4 .21 . ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج 8، 384 .22 . دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج 1، ص 57 .23 . الاغانی، ج 9، ص 54 .24 . همان، ج 8، ص 384 .25 . سیره پیشوایان، به نقل از ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 220 .26 . العقد الفرید، ج 3، ص 414 .27 . تاریخ الاسلام، ج 1، ص 149 .28 . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 85 .29 . دراسات و بحوث فی تاریخ الاسلام، ج 1، ص 88 .
منبع: اوضاع سیاسی عصر امام چهارم، مجله فرهنگ كوثر، بهار 1382، شماره 57
برچسب زده شده با : اوضاع سیاسی زمان امام سجاد ع , وضعیت سیاسی زمان امام سجاد علیه السلام , وضع سیاست در زمان امام سجاد ع , امام سجاد ع و اوضاع سیاسی ,